محل تبلیغات شما

امام علی (ع)



وی امیر مؤمنان سرور اوصیاء و به فرمان خدا و تصریح پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم نخستین جانشین رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم است. قرآن کریم به صراحت از عصمت و پیراستگی آن بزرگ مرد از پلیدی ها سخن گفته است.

نبی اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم به اتفاق او و همسر و فرزندانش با مسیحیان نجران مباهله کرد و آن حضرت را از آن دسته از نزدیکان خود تلقّی نمود که دوستی و محبت آنان واجب به شمار می آید و مکرّر تصریح کرد که آنان همسنگ قرآن مجیدند و کسانی که به آنان متمسّک شوند اهل نجات و آنان که از فرمانشان روبر تابند، در ورطه هلاکت اند.

امام علیه السّلام از کودکی در دامان رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم پرورش یافت و از سرچشمه زلال هدایتش، بهره مند گردید. او شاگردی وفادار و برادری پاک سرشت برای رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم و نخستین ایمان آورنده به رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم بود و با وی نماز گزارد، صادقانه تر از همه در راه پروردگار خویش فداکاری کرد و در مسیر پیشبرد رسالت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم در دشوارترین لحظات درگیری و کشمکش با جاهلیت سرکش، در هر شکلش در دو برهه مکی و مدنی و در زمان حیات رسول خدا صلّی اللّه علیه و اله و سلم و پس از رحلت آن بزرگوار، از خود جانفشانی نشان داد و فانی در مکتب و رسالت و ارزش های آن گردید و به معنای تمام کلمه تجسّم حق بود بی آنکه ذرّه ای از آن پا فراتر نهاده و یا سرمویی از مسیر آن خارج شده باشد.

ضرار بن ضمره کنانی در مجلس معاویه به گونه ای به بیان ویژگی های امام علی علیه السّلام پرداخت که معاویه و حاضران را به گریه واداشت و معاویه برای آن حضرت طلب رحمت کرد، ضرار اظهار داشت:

به خدا سوگند! [علی ] مردی بسیار دوراندیش و فوق العاده نیرومند، گفتارش جدا کننده حق از باطل و حکمش عین دادگری بود، علم و دانش از پیرامونش می جوشید و حکمت برین با زبان او سخن می گفت از دنیا و زرق و برق آن متنفّر و با تاریکی و وحشت شب مأنوس بود، از بیم خدا اشک فراوان می ریخت و عمیق می اندیشید، دست هایش را حرکت داده و زیرورو می کرد و خویشتن را مخاطب قرار می داد، دوست داشت لباس کم بها بپوشد و غذای خشن تناول کند، او میان ما نظیر خود ما بود، هر وقت نزدش شرفیاب می شدیم ما را به خود نزدیک می ساخت و هر زمان از آن حضرت پرسشی داشتیم به ما پاسخ می داد و هرگاه او را دعوت می کردیم نزدمان می آمد و هرگاه می خواستیم از او کسب خبری بنماییم، ما را در جریان امر قرار می داد.

به خدا سوگند! با این که به ما نزدیک بود از سخن گفتن با او هیبت می بردیم و هرگاه تبسّم می کرد دندان هایش چونان مروارید به نخ کشید شده، پدیدار می گشت، دینداران را احترام می گذاشت و تهیدستان را به خود نزدیک می ساخت، زورمندان در حکومت وی امید رسیدن به مقصد باطلی را نداشتند، و افراد ضعیف از عدل و دادش مأیوس نمی گشتند.

امام علیه السّلام از آغاز رسالت نبی اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم از آن بزرگوار حمایت و پشتیبانی کرد و در کنار او به چنان جهاد بی نظیری دست زد که اسلام از ظلمت و تاریکی شرک، پدیدار و چهره واقعی حق نمایان گشت، زمامدار دین لب به سخن گشود و عربده های شیاطین به خاموشی گرایید و سپس دچار گرگ صفتان عرب و سرکشان اهل کتاب گشت.

پس از آن که پیامبر والامقام اسلام در مدتی کوتاه گام های شگفت آوری در مسیر تغییر نظام جاهلی برداشت. اسلام، برای دست یابی به اهداف بزرگش، مسیری دشوار و طولانی در پیش داشت و نیازمند برنامه ریزی کامل و رهبری هوشمندانه ای بود که در ایمان و کمال و اخلاص و هوشمندی و تدبیر، کمتر از شخصیت رسول اکرم نباشد و طبیعی بود این آخرین رسالت که خلاصه رسالت های همه پیامبران و وارث زحمات و تلاش های پیگیر آنان طی تاریخ به شمار می آمد، برای آینده خود برنامه ریزی کند . بدین گونه خاتم پیامبران صلّی اللّه علیه و اله و سلم به فرمان خدای سبحان به گزینش شخصی پرداخت که صفات برجسته اش وی را نامزد استمرار و ادامه این رسالت ساخته بود تا در راستای به ثمر نشستن اهداف آن ایثار و از خودگذشتگی نشان دهد و از همه زشتی ها و رسوبات جاهلی مبرّا و از جنبه آگاهی و ایمان و اخلاص و جانفشانی در راه خدا به برجسته ترین درجات شایستگی آراسته باشد.

علی بن ابی طالب علیه السّلام جایگزینی بود که رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم وی را به گونه ای ویژه در خور پذیرش مسئولیت این رسالت تربیت کرد، تا مرجعیت فکری و ی پس از خود را به وی واگذار نماید و با همکاری پایگاه مردمی از مهاجر و انصاری بصیر و آگاه که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم برایش مهیا ساخته بود دست به تغییر و تحولی پیشگامانه زده و آن را در بلند مدت، استمرار بخشد.

ولی جاهلیتی که در ژرفای وجود آن جامعه و نظام، ریشه داشت، در بدر و حنین و تنها طی یک دهه از جنگ و نبرد، به کلی از میان نرفته بود و طبیعی به نظر می رسید بار دیگر در پوشش اسلام پدیدار شود تا بتواند هرچند پس از ده ها سال مجددا در عرصه اجتماع آشکار گردد و از سویی نیز طبیعی بود که مستقیم یا غیر مستقیم به گونه ای نهانی در مراکز مربوط به رهبری نفوذ کند . به همین دلیل بازگشت به آداب و رسوم جاهلیت، از راه گرد آمدن پیرامون رهبر قانونی جامعه نوپای اسلامی که از هرسو در احاطه خطرات بود و مراکز اصلی آن آگاهی و پختگی لازم را به دست نیاورده بودند، امری احتمالی بلکه برای هر پیشوا و رهبری که از اندک آگاهی ی و اجتماعی برخوردار بود، مسأله ای دور از انتظار تلقی نمی شد تا چه رسد به شخصیت رسول اکرم خاتم پیامبران صلّی اللّه علیه و اله و سلم!

اگر رسالت اسلامی تغییر و تبدیل واقعیت اجتماعی جاهلی را به عنوان یک هدف دنبال می کرد ناگزیر بود همه أشکال و رسوبات این واقعیت را ملاحظه و برای تغییر و تحوّلی گسترده در کوتاه مدت یا بلند مدت با هم، به برنامه ریزی بپردازد . و همین گونه عمل شد. رسالت، خطمشی طبیعی ای ترسیم نمود که از نقطه نظر قانونی برای روند حرکت پیشگامانه اسلامی لازم بود، چرا که امّت را از جنبه فکری و ی به پیشوایانی که از هر پلیدی جاهلی پیراسته بودند، ارجاع داد، این امر آن گاه عملی گردید که رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم علی علیه السّلام را در غدیر خمّ به عنوان امیر مؤمنان منصوب و با گرفتن بیعت از عموم مسلمانان برای او، پایه های حاکمیت آن حضرت را تحکیم بخشید.

این برنامه ریزی پیشگامانه، با واقعیتی که دور از انتظار پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم نبود، مواجه شد و با جریان ویرانگری روبرو گردید که به درک و آگاهی امّتی که پایگاه مهمّ حمایت از همین رهبری حکیمانه را تشکیل می داد، برمی گشت به گونه ای که توده مسلمانان از درک توطئه پشت پرده جاهلیت، بر ضدّ آن ها و انقلاب اسلامی نوپا غافل بودند چرا که موضوع، مسأله تغییر شخص یک رهبر به رهبری دیگر نبود، بلکه ماجرا، تغییر و تبدیل خط اسلام محمدی و انقلابی، به خط جاهلی، در پوشش اسلام بود.


امام علی علیه السّلام از آغاز رسالت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم تا رحلت آن حضرت، هماره همراه آن بود و در این برهه، در دفاع جانانه از رسول خدا و حریم اسلام راستین موضع گیری های شفاف و مورد رشکی داشت. موضع گیری ها و عملکرد و فضائل آن بزرگوار در آیات قرآن حکیم و روایات شریف نبوی وارد شده است. به گفته ابن عباس: سیصد آیه در فضیلت علی علیه السّلام وارد شده است و هر آیه ای که در آن یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا دارد، علی، بزرگ مرد و شخصیت برجسته مورد نظر آن آیه به شمار می آمد . خداوند در آیاتی از قرآن، یاران پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم را مورد نکوهش قرار داده ولی از علی علیه السّلام جز به نیکی یاد نکرده است.


پس از این سخنان امام بیهوش شد، وقتی به هوش آمد فرمود: در این وقت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و عمویم حمزه و برادرم جعفر به نزد من آمدند گفتند که: زود بیا به نزد ما که ما مشتاقیم بسوی تو» امام سپس به اهل بیت خود نظر کرد و فرمود: همه را به خدا می ‏سپارم، خدا همه را به راه حقّ درست بدارد و از شرّ دشمنان حفظ نماید»

سپس گفت: بر شما باد سلام ای رسولان وحی پروردگار من» و این ایه را قرائت فرمود که: لِمِثْلِ هذا فَلْیَعْمَلِ الْعامِلُونَ» برای مثل این ثواب و منزلت باید که عمل کنند عمل کنندگان و نیز این آیه را إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ» یعنی به درستی که خدا با آنهاست که پرهیزکاری کردند و آنها که نیکوکار بودند. پس پیشانی مبارک امام در عرق نشست و مشغول ذکر خدا گردید، رو به قبله کرد و چشمان خود را بر هم گذاشت، دستها و پاهای مبارک خود را بسوی قبله کشید و شهادت به وحدانیّت الهی و رسالت پیامبر داد و به لقاء پروردگارش شتافت.


سپس امام به فرزندشان امام حسن علیه السلام فرمود: ای حسن! وقتی از دنیا رفتم، مرا غسل ده و کفن کن و با بقیّه حنوط رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که از کافور بهشت است و جبرئیل برای آن حضرت آورده بود حنوط کن. هنگامی که مرا برای تدفین روی تخت گذاشتید جلوی آن را رها کنید و فقط پشت تخت را بگیرید. ملائکه جلوی آن را خواهند گرفت و تخت حرکت خواهد کرد. به هر سو که تخت روان شد شما هم به همان سو حرکت کنید و جایی که توقف نمود همانجا محل قبر من است. … پس از اینکه بر من نماز خواندی جنازه را از موضع خود بردار و خاک را از آن موضع کنار بزن. در آنجا قبر کنده شده و لحد ساخته ای خواهی یافت که پدرم حضرت نوح علیه السّلام برای من ساخته در آنجا گذاشته است، پس مرا بر روی آن تخته دفن کن، و هفت خشت ساخته در آنجا خواهی یافت از خشتهای بزرگ، آنها را بر روی من بچین، پس اندکی صبر کن و یک خشت را بردار و به قبر نگاه کن، مرا در آنجا نخواهی دید زیرا به جدّ تو رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ملحق خواهم شد، بدان که هر پیغمبری بمیرد اگر چه در مشرق مدفون شده باشد و وصیّ او در مغرب باشد، حق تعالی روح و جسد او را با روح و جسد وصیّ او خواهد پیوست، بعد از آن جدا می ‏شوند، باز هر یک به قبرهای خود برمی ‏گردند. سپس قبر مرا از خاک پر کن و محل قبر مرا پنهان کن. هنگام صبح تابوتی بر ناقه ‏ای ببند، و سر آن ناقه را به کسی بده که به جانب مدینه بکشد تا آنکه مردم ندانند که من در کجا مدفون شده‏ ام در بعضی از روایات معتبر از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت شده که حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام فرزند خود امام حسین علیه السّلام را امر کرد که برای ایشان چهار قبر در چهار محل ایجاد نماید: در مسجد کوفه و در رحبه و در نجف و در خانه جعدة بن هبیره، تا دشمنان امام از خوارج و بنی امیّه محل قبر ایشان را نشناسند مبادا که اراده کنند جسد مطهر امام را خارج نمایند.


مشهور در میان علمای شیعه این است که امام در سحرگاه نوزدهم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجری ضربت خورد، و درشب بیست و یکم وقتی یک سوم از شب گذشته بود به شهادت رسید. در این شب امام علیه السلام فرزندان و اهل بیت خود را جمع کرد و با ایشان وداع فرمود که: خداوند پس از من نگهدار شما باشد. نیکو وکیلی است خداوند و همو مرا کفایت خواهد کرد» امام سپس فرزندان و اهلبیتش را به نیکیها وصیت فرمود. آن شب اثر زهر بر بدن امام علیه السلام ظاهر شده بود و هر خوردنی که برای امام آوردن تناول نفرمود و لبهایش فقط به ذکر خداوند مشغول بود و عرق از جبین مبارکش مثل مروارید می‏ریخت. امام با دست مبارکش عرق پیشانی را پاک کرد و فرمود: شنیدم از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که چون نزدیک وفات مؤمن می‏شود، عرق می‏کند جبین او مانند مروارید تر، و ناله او ساکن می ‏شود».

همه به گریه افتادند. امام حسن علیه السّلام گفت: ای پدر به گونه ای سخن می ‏گوئی که گویا از خود ناامید شده‏ ای» امام فرمود: ای فرزند گرامی یک شب پیش از آنکه این واقعه بشود جدّت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را در خواب دیدم، از آزارهای این امّت به او شکایت کردم، گفت: نفرین کن بر ایشان، پس گفتم: خداوندا بدل من بدان را بر ایشان مسلّط گردان، و بدل ایشان بهتر از ایشان به من روزی کن، پس حضرت رسول فرمود که: خدا دعای تو را مستجاب کرد، بعد از سه شب تو را به نزد من خواهد آورد، و اکنون سه شب گذشته است». سپس امام فرمود: ای حسن! تو را وصیّت می‏ کنم به برادرت حسین. شماها از منید و من از شمایم» سپس امام رو کرد به فرزندان دیگر که از همسران دیگر امام غیر فاطمه بودند وایشان را وصیّت فرمود که با حسن و حسین علیهما السلام مخالفت نکنند، پس فرمود: حق تعالی شما را صبر نیکو کرامت کند، امشب از میان شما می ‏روم و به حبیب خود محمّد مصطفی صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ملحق می‏ شوم، چنانچه مرا وعده داده است».


امام و در این ماه یک شب در خانه امام حسن علیه السّلام و یک شب در خانه امام حسین علیه السّلام و یک شب در خانه زینب دختر خود که در خانه عبد الله بن جعفر بود افطار می‏ نمود و بیش از سه لقمه طعام میل نمی کرد. و درباره سبب این کارش می فرمود: امر خدا نزدیک شده است یک شب یا دو شب بیش نمانده است، می‏ خواهم چون به رحمت حق واصل شوم شکم من از طعام پر نباشد.

در تمام آن شب بیرون می ‏آمد به اطراف آسمان نظر می‏ کرد و می ‏فرمود: به من دروغ نگفته اند و دروغ از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نشنیده ‏ام، این شبی است که مرا وعده شهادت داده» و شعری با این مضمون خواند: کمر خود را برای مرگ محکم ببند که مرگ البتّه به تو خواهد رسید، و جزع مکن از مرگ چون به وادی تو درآید» همچنین نقل شده است که حضرت در آن شب بسیار به درگاه خداوند تضرع می کرد و و به درگاه خداوند دعا می کرد و عرضه میداشت: اللّهمّ بارک لی فی الموت»؛خداوندا مبارک گردان برای من مرگ را، و بسیار می گفت: انّا للّه و انّا الیه راجعون». و کلمه مبارکه لا حول و لا قوّة الّا باللّه العلیّ العظیم» را بسیار ذکر می کرد و بسیار صلوات‏ می فرستاد و استغفار می کرد.

همچنین نقل شده است که امام در آن شب برای نماز شب به مسجد نیامد و در تمام آن شب بیدار بود و به عبادت حق تعالی مشغول بود.امّ کلثوم پرسید: یا امیر المؤمنین سبب بیداری و بی تابی شما چیست؟ امام فرمود: در صبح این شب شهید خواهم شد.امّ کلثوم گفت: پدر امشب شخص دیگری را برای نماز به مسجد بفرست. امام فرمود: از قضای الهی نمی ‏توان گریخت.


قل شده است که امام در آن شب برای نماز شب به مسجد نیامد و در تمام آن شب بیدار بود و به عبادت حق تعالی مشغول بود.

به گزارش مشرق، ماه رمضان مزین است به شب قدر، شبی که به تعبیر قرآن، مبارک یاد شده است. مبارک از حیث بخشش، استغفار و بندگی در یک ماه. بنابر روایات تاریخی و مستندات ویژه این ماه، شب های نوزدهم، بیست و یکم و شب بیست و سوم ماه رمضان را به عزاداری اهل بیت (ع) می پردازیم.

کی از رویدادهای حائز اهمیت در این ماه، شهادت حضرت امیرالمومنین (ع) است، که در زیر به نحوه شهادت و همچنین وصیت نامه این حضرت بیشتر اشاره خواهیم کرد.

بعد از راز و نیاز با خداوند سحرگاه روز نوزدهم ماه مبارک رمضان، امام به شبستان مسجد وارد شد و در حالی که مشغول تسبیح خداوند بود کسانی که به خواب رفته بودند را بیدار فرمود. ابن ملجم به روی خوابیده بود. امام او را بیدار کرد و به او فرمود: برخیز از خواب برای نماز و چنین مخواب که این خواب شیطان است، بلکه بر دست راست بخواب که خواب مؤمنان است، و بر پشت خوابیدن خواب پیغمبران است. امام سپس به ابن ملجم فرمود: قصد کاری داری که نزدیک است آسمان فروپاشد و زمین شکافته شود. اگر بخواهم می توانم خبر دهم که در زیر جامه ات چه داری.

ابن ملجم در نزدیکی امام به نماز ایستاد و هنگامی که امیرالمؤمنین (ع) سر از سجده اول برداشت ضربتی به سر ایشان زد که تا پیشانی امام را شکافت. در آن حال امام فرمود: بسم اللّه و باللّه و علی ملّة رسول اللّه»، و گفت: فزت بربّ الکعبه»، به خدای کعبه قسم که رستگار شدم ابن ملجم در حال حمله شعار خوارج را فریاد می زد که: للّه الحکم یا علیّ، لا لک و لا لأصحابک.

در برخی نقل ها آمده که امام در حال بیدار کردن مردم برای نماز یا در مدخل ورودی مسجد مورد حمله قرار گرفت.

اهل مسجد صدای حضرت را شنیدند و بسوی محراب دویدند، و امیرالمؤمنین علی (ع) را دیدند که در محراب خونین افتاده. حضرت را برداشتند، ردای مبارکش را بر سرش بستند، حضرت خون سر خود را بر محاسن مبارکش کشید و فرمود: این آن است که خدا و رسول مرا وعده داده بودند، راست گفتند خدا و رسول.

امام حسن و امام حسین علیهما السلام با اندوه زیاد نزد پدر آمدند.امیر المؤمنین علیه السّلام امام حسن علیه السّلام را به جای خود گذاشت که با مردم نماز گزارد و خود با وجود زخم عمیقی که در سر داشت نمازش را نشسته تمام کرد و در هنگام نماز از شدت ضعف به چپ و راست متمایل می شد.

امام حسن علیه السّلام پس از نماز سر پدر را در آغوش گرفت، و ‏گفت: ای پدر کمرم شکست، چگونه تو را در این حال ببینم. امیرالمؤمنین فرمود: ای فرزند! از این پس پدرت را رنجی نیست، اینک جدّ تو محمّد مصطفی- صلوات اللّه علیه- و جدّه تو خدیجه کبری، و مادر تو فاطمه زهرا علیهما السّلام و حوریان بهشت حاضرند و انتظار پدر تو را دارند تو شاد باش و دست از گریستن بدار که گریه تو ملائکه آسمان را به گریه‏ در آورده است.


بعد از جنگ نهروان و سرکوب خوارج، برخی از خوارج از جمله عبدالرحمان بن ملجم مرادی، برک بن عبدالله تمیمی و عمرو بن بکر تمیمی در یکی از شب‌ها گرد هم آمده و اوضاع آن روز و خونریزی‌ها و جنگ‌های داخلی را بررسی کردند و از نهروان و کشتگان خود یاد کردند و سرانجام به این نتیجه رسیدند که باعث این خونریزی و برادرکشی حضرت علی (ع) و معاویه و عمروعاص هستند و اگر این سه نفر از میان برداشته شوند، مسلمانان تکلیف خود را خواهند دانست.
سپس با هم پیمان بستند که هر یک از آنان متعهد کشتن یکی از سه نفر شود. ابن ملجم ملعون متعهد قتل امام علی (ع) شد. برک بن عبدالله تنها توانست معاویه را از ناحیه ران زخمی کند که پس از مدتی درمان شد و بهبود یافت. عمرو بن بکر نیز قاضی شهر را که آن روز به سبب بیماری عمروعاص به جای او اقامه جماعت می‌کرد، به قتل رساند. اما در این میان فقط ابن ملجم ملعون نقشه خود را با موفقیت اجرا کرد.
ابن ملجم پس از گذشت زمانی کوتاه، در سحرگاه نوزدهم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجری و در مسجد کوفه، با ضربه شمشیر زهرآلودی، فرق مبارک حضرت امام علی (ع) را در حالی که در محراب عبادت در سجده بودند شکافت، خون از سرش جاری و محاسنش به خون رنگین شد و در این حال فرمودند: فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَة» (به خدای کعبه، رستگار شدم.)، سپس آیه ۵۵ سوره مبارکه طه را تلاوت فرمودند: مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فِیها نُعِیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً أُخْرى» (شما را از خاک آفریدیم و به آن بازتان می‌گردانیم و بار دیگر از آن بیرونتان می‌آوریم.)، مردم به سوی ابن ملجم دویدند، ولی هر کس به او نزدیک می‎شد، ابن ملجم با شمشیر خود او را می‌زد. سرانجام قُثَم بن عباس بن عبدالمطلب پسر عموی پیامبر (ص) پیش رفت و او را به زمین کوبید. امام حسین (ع) به اتفاق بنی هاشم، بدن مجروح پدر بزرگوار را بر روی گلیمی، به خانه منتقل کردند.
امیرالمؤمنین (ع) به ابن ملجم اشاره کردند و فرمودند: اگر من از دنیا رفتم، او را بکشید، همان طور که مرا کشته و اگر سالم ماندم، خودم درباره او تصمیم می‌گیرم.»
قدری شیر برای امام علی (ع) آوردند. امام (ع) کمی از آن نوشیدند و فرمودند: به زندانی خود نیز از این شیر بدهید و او را اذیت نکنید.»
پزشکان کوفه و از جمله اثیر بن عمرو که از همه ماهرتر بود، به بالین ایشان گرد آمدند. اثیر وقتی زخم سر مبارک امام (ع) را دید، پس از معاینه‌ای گفت: یا علی (ع)! وصیت‌های خود را بکن، زیرا شمشیر زهرآلود به مغزت رسیده و معالجه مؤثر نیست.»
و بدین ترتیب امام مظلوم شیعیان، امام متقین و پیشوای آزادگان (ع) در شب بیست و یکم همان ماه و در سن ۶۳ سالگی، پس از سال ها خدمت به دین خدا، مردم و برای سعادت بشریت و تحمل مظلومانه رنج ها، مصائب، بی‎مهری‎ها و پیمان‎شکنی‎ها، به فیض شهادت رسیدند.
حضرت امام علی (ع) در واپسین لحظات زندگی نیز به فکر صلاح و سعادت مردم بود و به فرزندان و بستگان و تمام مسلمانان چنین وصیت فرمودند: شما را به پرهیزکاری و به نظم در کار‌ها سفارش می‌کنم و اینکه همواره در فکر اصلاح بین مسلمانان باشید. یتیمان را فراموش نکنید، حقوق همسایگان را مراعات کنید. قرآن را برنامه عملی خود قرار دهید. نماز را بسیار گرامی بدارید که ستون دین شماست.»
غسل و تکفین امام علی (ع) بر اساس سفارش آن حضرت (ع) توسط دو فرزند گرامیشان امام حسن (ع) و امام حسین (ع) انجام شد. سپس جنازه مطهر آن حضرت (ع) را به سوی سرزمین غری» (نجف اشرف) بردند و در آنجا ـ در کنار مرقد حضرت آدم (ع) و حضرت نوح (ع) از انبیای الهی ـ دفن و بر اساس وصیت خود آن حضرت (ع)، قبر شریفشان را پنهان فرمودند.
مرقد مطهر امام علی (ع) همچنان مخفی بود، تا اینکه با از میان رفتن بنی امیه و رفع خطر خوارج در زمان بنی عباس، توسط حضرت امام جعفر صادق (ع) به شیعیان شناسانده شد.
مضجع شریف و نورانی مولای متقیان (ع) در نجف اشرف هم اکنون مطاف فرشتگان و آسمانیان و زیارتگاه شیعیان و ارادتمندان آن حضرت (ع) می‌باشد.
عبادت و راز و نیاز شایسته به درگاه الهی، تفسیر قرآن کریم و حل مسائل دینی، پاسخ به پرسش‌های دانشمندان ملل و شهر‌های دیگر، بیان حکم بسیاری از رویداد‌های نوظهور در اسلام، تربیت و پرورش گروهی پاک ضمیر با روح آماده برای سیر و سلوک، سرکشی، دلجویی و یاری یتیمان، ستمدیدگان و مظلومان، کار و کوشش برای تأمین زندگی بسیاری از بینوایان و درماندگان تا آنجا که با دست خویش باغ احداث می‌کرد و قنات و چاه آب حفر می‌نمود و سپس آن‌ها را در راه خدا وقف می‌فرمود، از جمله برنامه‌های حضرت امام علی (ع) در زمان غصب خلافت آن امام همام (ع) و پس از آن بود.


به دنبال توطئه‌ها و تحرکات پیمان شکنان در جنوب عراق و وقوع جنگ جمل و پیروزی سپاه امیرالمؤمنین امام علی (ع) و بازگشت بصره به آغوش حکومت اسلامی، امام (ع) در بازگشت از بصره و پس از م با یاران، راه کوفه را برگزید و در روز دوشنبه ۱۲ رجب سال ۳۶ هجری قمری و پس از حدود ۸ ماه از آغاز خلافت و حکومت خود، به همراه لشکریان و گروهی از مردم بصره به کوفه وارد شد و این شهر را به جای مدینه، به عنوان مرکز حکومت اسلامی انتخاب کرد و تا پایان عمر مبارکشان در کوفه ماندند.
یکی از دلایل انتقل مرکز خلافت اسلامی از مدینه به کوفه، وجود یاران و جان نثاران زیادی در کوفه و حوالی آن برای یاری دین خدا و دیگر دلیل این موضوع، موقعیت کشور عراق، نزدیکی به شام و ضرورت قطع ریشه‌های فساد و فتنه علیه حکومت اسلامی از سوی بنی امیه و معاویه بود.
ایشان پس از ورود به کوفه به مسجد رفت و پس از نماز، خطبه‏‌ای ایراد کرد و از آن پس با فرستادن استانداران به سوی محل‌های مأموریتشان، به تنظیم و اداره امور حکومت پرداخت.


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

واج نسيم بافران